بخش سوم جواب 2:
کتاب مقدس نشان ميدهد که خدا از ازل شامل پدر و پسر و روحالقدس بوده است و اين سه جزء ذات خدا هستند. اين موضوع را نميتوان با فورمولهاي رياضي تشريح کرد زيرا طبق قوانين رياضي هر چند يک باضافه يک باضافه يک، مساوي سه مي شود ولي در عين حال يک ضربدر يک ضربدر يک مساوي يک است. فهم و استدلال و تلاش بشري قادر به تشريح اين سّر عظيم نميباشد. اصولاً جر و بحث دربارهي ذات خدا فايدهاي ندارد. براي اينکه بتوانيم آن وجود نامحدود را کاملاً درک کنيم بايد خودمان هم نامحدود باشيم. پس لازم است با کمال احترام آنچه را که درباره ذات خدا در کتاب مقدس مکشوف شده است بپذيريم.
يکي از بهترين موارد مذکور در کتاب مقدس دربارهي تثليث و وحدت، واقعهايست که در انجيل متي فصل سوم نقل گرديده است. در اين قسمت در زمان تعميد مسيح در آغاز شروع خدمت خود مي خوانيم که روحالقدس به صورت کبوتر (که نمونه صلح و آرامش ميباشد) بر مسيح نازل ميگردد و اين صدا از آسمان شنيده ميشود: "اين است پسر عزيز من که از او خشنودم". در اعمال رسولان اشارات متعددي به روح خدا، پسر خدا و خداي پدر وجود دارد و هر يک از اين سه اقنوم در واقع خداست.
مراتب فوق روشن ميسازد که طبق مکاشفهاي که خدا در کتاب مقدس و در طبيعت و در ذات انسان انجام داده است، امکان دارد که خداي واحد شامل تثليث يعني پدر و پسر و روحالقدس باشد. اين حقيقت با وجوديکه از عقل انسان بالاتر است ولي مخالف آن نيست.
بايد اعتراف کرد که موضوع تثليث و وحدانيت خدا موضوع مشکلي است که فکر بسياري را به خود مشغول کرده است. ما که در اين مورد تجربياتي داريم شهادت ميدهيم که هر چند اين موضوع از عقل ما بالاتر است ولي تنها عقيدهاي است که هم عقل ما را قانع ميسازد و هم قلب ما را.
بنظر ما راه دست يافتن به اين سر عظيم ذات الهي اينست که انسان داراي قلبي توبه کار باشد و براي يافتن بخشش گناهان و آرامش، بسوي خداي قدوس روي آورد. شناختن واقعي خدا با قبول راهي که خدا از راه لطف براي بخشيدن انسان گناهکار فراهم ساخته امکان پذير ميباشد زيرا مطابق کتابمقدس "بوسيله مسيح اجازه داريم که در يک روح، يعني روحالقدس به حضور خداي پدر بيائيم" (افسسيان 18:2).
امور الهي را بايد با ايمان قبول کرد، همانطوريکه در زندگي بسياري از چيزها را بدون اينکه کاملاً درک کنيم، با ايمان قبول مي نمائيم. مثلاً با وجوديکه از بسياري از اسرار وجود خود بيخبريم، در عين حال قبول ميکنيم که خودمان و سايرين وجود داريم. بنابرين هر چند ممکن است اسرار الهي را کاملاً درک نکنيم ولي دربارهي وجود او نبايد هيچ شکي داشته باشيم.
کتاب مقدس براي ما روشن ميسازد که خدا واحد است و هيچ شريکي ندارد. در عين حال کتاب مقدس تعليم ميدهد که خدا با وجود واحد بودن يک وجوديست مرکب. اين امر با اصول عقل نيز سازگار ميباشد زيرا در واقع تصور وجودي که مطلقاً واحد باشد امکان پذير نيست. خدا توسط کلام خود با بشر سخن ميگويد و وجود کلام خدا چيزي است که وحدت مطلق را از بين ميبرد ولي اين امر مخالف وحدت خدا نيست. همچنين ما گاهي اصطلاح روح خدا يا روح الله را بکار ميبريم و ميدانيم که خدا توسط روح خود کائنات را خلق کرد و کلام خود را به پيامبران الهام فرمود. آيا وجود روح خدا که در کتاب مقدس تشريح گرديده مخالف وحدانيت خدا ميباشد؟ بهيچوجه.
براي اينکه موضوع روشنتر شود اکنون مثالهائي ذکر خواهيم کرد تا معلوم شود در دنيائي که خدا خلق فرموده است در وحدت، ترکيب وجود دارد. يکي از بهترين نمونهها خود انسان است که اشرف مخلوقات شناخته شده است. انسان از نظر سيرت شبيه خدا ميباشد، عقل و عواطف و اراده دارد. در هر تصميمي که انسان ميگيرد اين سه جنبه ذات او شرکت دارند. مخصوصاً در مورد استدلال کاملاً متوجه ميشويم که در داخل انسان واحد مکالماتي صورت ميگيرد.
غالباً ميشنويم که شخصي ميگويد "با خود گفتم". اين امر نشان ميدهد که انسان در عين وحدت داراي گوناگوني ميباشد. در مکالمات داخلي، چه شخصي با چه شخصي سخن ميگويد؟ معلوم است که يک شخص واحد در باطن خود استدلال مينمايد. گاهي شخص "ازشدت شادي در خود نميگنجد" و يا بعد از مدتي که بيخود شده است "به خود ميآيد". اين نمونهها تا حدي خصوصيات الهي را روشن ميسازند.
در عالم طبيعت نيز ميتوان موارد فراواني يافت که در آنها وحدت و گوناگوني در يکجا جمع شدهاند. وجود گرما و نور و انرژي در خورشيد نمونه خوبي است. فضا که واحد است نيز شامل طول وعرض وارتفاع ميباشد. اگريکي از اين سه بعد از بين برود فضا هم از بين خواهد رفت. نمونههاي بسيار ديگري ميتوان ذکر کرد که نشان ميدهند که خدا از خلقت، اصل تثليث در وحدت را رعايت کرده است. پس اين امر برخلاف عقل و منطق نميباشد.
2. دومين سوء تفاهم اين است که مسيحيان به سه خدا اعتقاد دارند.
جواب: اين ادعا کاملاً نادرست بوده و هيچ اساسي ندارد. مسيحيان فقط به يک خداي واحد ايمان دارند. تمام قسمتهاي کتاب مقدس بر اين حقيقت شهادت ميدهند "اي اسرائيل بشنو يهوه خداي ما يهوه واحد است" (تثنيه 4:6). "عيسي او را جواب داد که اول همهي احکام اينست که بشنو اي اسرائيل خداوند خداي ما خداوند واحد است" (مرقس 29:12). مطالعه کتاب مقدس کاملاً واضح مي سازد که فقط يک خدا وجود دارد (اول تيموتاوس 5:2). در اين مورد هيچگونه شک و شبههاي وجود ندارد. اين سوء تفاهم شايد از اين نظر ناشي شده باشد که مسيحيان معتقدند که در ذات خداي واحد، تثليث وجود دارد. اين اعتقاد خيلي تفاوت دارد با اينکه بگوئيم سه خدا وجود دارد. تثليثاقدس مربوط به تعداد خدايان نيست بلکه مربوط به ذات خداست. ذات خدا جزء اسرار ميباشد و در اين مورد بايد فقط متکي به مکاشفهاي باشيم که خدا از خودش بعمل ميآورد. "چيزهاي مخفي ازآن يهوه خداي مااست و اما چيزهاي مکشوف تا به ابد از آن مااست" (تثنيه 29:29).
بايد به اين نکته توجه داشته باشيم که حتي آنچه خدا در مورد خودش به بشر کشف ميفرمايد براي بشر بطور کامل قابل درک نيست. اين امر بسيار طبيعي است زيرا بشر محدود نميتواند بطور کامل به ذات خداي نامحدود پي ببرد. با وجود اين ميتوان اطمينان داشت که اگرمکاشفه الهي را بطرز صحيح درک کنيم، هر چند ممکن است اين امر مافوق از عقل و منطق بشري باشد، ولي مخالف آن نيست. بنابراين اگر بااحترام و فروتني در پي يافتن جواب سوألات خود باشيم جوابهائي خواهيم يافت که هم فکر ما و هم قلب ما را راضي خواهد ساخت. "اگر کسي بخواهد ارادهي او را بعمل آورد، درباره تعليم خواهد دانست که از خداست" (انجيل يوحنا 17:7).
جواب 1:ب- انتشار سريع مسيحيت- انتشار سريع مسيحيت تا حدود زيادي بعلت اطاعت مسيحيان از دستور مسيح بود که فرمود به تمام عالم بروند و مژده نجات را به تمام مردم برسانند. شاگردان مسيح با استفاده از شاهراههاي معروف رومي و از طريق راههاي دريائي و راههاي تجارتي به تمام نقاط امپراطوري رم و به اقصي نقاط جهان آنروز مسافرت کردند. اين راهها بقدري امن و راحت بودند که ماموران قيصر و سايرين بآساني ميتوانستند به دورترين نقاط اروپا مثل انگلستان و همچنين در مشرق زمين به ايران و هندوستان مسافرت نمايند. مسيحيت در همان ابتداء توسط يکي از مامورين عاليرتبه دولتي به کشور حبشه وارد شد.
در غالب اين نقاط حتي تا امروز هم عدهاي مسيحي وجود دارد. مسيحيت بقدري با سرعت پيشرفت کرد که ترتوليان (يکي از مبشرين معروف که در سال 160 ميلادي متولد گرديد) ميگويد: "مسيحيان، تمام دنيا را پر کردهاند و تعداد بت پرستان خيلي کم شده است." صادرات بخور از عربستان که براي سوزاندن در معابد بت پرستان مورد استفاده قرار ميگرفت خيلي کم شد، زيرا تعداد مصرف کنندگان کاهش يافته بود. وقتي تعداد مسيحيان در امپراطوري روم زياد شد، دولت سعي کرد با جفا و شکنجه آنها را نابود سازد. عده زيادي تبعيد شدند و عدهاي را در ميدانهاي ورزش جلوي شيران گرسنه انداختند و عدهاي را بجاي مشعل سوزانيدند. با وجود اين، تعداد مسيحيان رو به فزوني ميرفت و مثل اين بود که خون شهيدان مسيح باعث ميگرديد که درخت مسيحيت بارورتر گردد. بعد از سه قرن مسيحيت توانست دشمني امپراطوري روم را به دوستي مبدل نمايد و در سال 313 ميلادي قسطنطين امپراطور روم آزادي مذهب را اعلام نمود و خودش هم مسيحي شد.
در اروپا چندين کشور از جمله انگلستان، آلمان و ممالک اسکانديناوي از بتپرستي دست کشيدند و مسيحيت را پذيرفتند. علاقمندان ميتوانند براي کسب اطلاعات بيشتر در مورد انتشار مسيحيت به کتب تاريخي مراجعه فرمايند. طرز ورود مسيحيت به کشور پهناور چين چندان روشن نيست ولي کتيبههائي کشف گرديده که حاکي از نفوذ مسيحيت در آن سرزمين ميباشد. در مورد انتشار سريع مسيحيت در نقاط مختلف جهان شواهد فراواني وجود دارد که از آنجمله است کتيبهها و کتب تاريخي و ساختمانهاي عظيم و کليسائي و بيمارستانها و دانشگاههاي متعدد که همه حاکي از توسعه مسيحيت در نقاط مختلف جهان ميباشد. با توجه به مراتب فوق کاملاً روشن ميگردد که مسيحيت منحصر به کشورهاي غربي نيست بلکه به تمام جهانيان تعلق دارد.
جواب1:ج- تأثير مسيحيت در کشورهاي مختلف- قبلاً اشاره شد که بعد از مسيحي شدن قسطنطين دشمني امپراطوري روم با مسيحيت به دوستي مبدل گرديد. اقوام وحشي متعددي که خارج از امپراطوري روم بودند بتپرستي را ترک کردند و مسيحي شدند. پشتيباني دولتها و پادشاهان از مسيحيت خطراتي براي مسيحيت بوجود آورد که از جفاها و شکنجههاي اوليه جديتر بود. هر چند در تاريخ ملل مسيحي گاهاً حوادثي وجود دارد که موجب تأسف همگان است ولي بطور کلي ميتوان گفت که هر جا مسيحيت مورد قبول واقع شده و اصول آن عملي گرديده، پيشرفتهاي چشمگيري از نظر آزادي و احترام حقوق بشرحاصل شده است.
د- آينده مسيحيت- از مطالعه نکات فوق معلوم ميشود که تقريباً در تمام نقاط جهان عدهاي مسيحي وجود دارد. مسيحيت در مشکلترين شرايط به زندگي و پيشرفت خود ادامه داده و فقط وقتي ضعيف شده است که پيروان آن از مسيح دور شدهاند. البته بايد توجه داشت که عدهاي از مسيحيان فقط ظاهراً و اسماً مسيحي هستند در حاليکه مسيحي واقعي کسي است که واقعاً پيرو مسيح بوده و تعاليم او را در زندگي خود اجرا کند. خوانندگانيکه مايلند در مورد مسيحيت اطلاعات صحيح داشته باشند بايد مسيحياني را پيدا کنند که زندگي خود را واقعاً به مسيح تسليم کردهاند، زيرا فقط اينگونه اشخاص ميتوانند شاگردان واقعي مسيح محسوب شوند.
در پايان اين قسمت بيمناسبت نيست چند کلمهاي در مورد جنبه ابدي مسيحيت ذکر شود. گاهي چنين بنظر ميرسد که کشتي مسيحيت نزديک به غرق شدن است ولي تاريخ ثابت کرده است که اوضاع هميشه به يک حال نميماند. مخصوصاً در زمان مراجعت مسيح طبق پيشگوئي پيامبران "همانگونه که آبها دريا را پر ميکنند، زماني خواهد رسيد که درک و شناخت عظمت خداوند، جهان را پر خواهد ساخت". بزودي زمان صلح و عدالت همگاني فرا خواهد رسيد و اين صلح و عدالت مشروط به تلاش بشر نخواهد بود بلکه خدا آنرا مستقر خواهد فرمود. در حال حاضر مسيحيت هنوز کامل نشده است ولي در زمان سلطنت مسيح به کمال خواهد رسيد.
جواب سوال 1: ظاهراً چنين بنظر ميرسد که اين سوء تفاهم صحيح است ولي براي رفع آن لطفاً به نکات زير توجه فرمائيد:
الف- زادگاه مسيحيت- با توجه باينکه مسيح در فلسطين متولد شد، واضح است که مسيحيت از همانجا شروع شد. موقعيت جغرافيايي فلسطين طوري است که سه قاره آسيا و آفريقا و اروپا را بهم وصل ميسازد. از زمانهاي قديم شاهراههاي تجارتي از اين سرزمين عبور ميکرده و اين سرزمين شاهد لشکرکشيهاي عظيمي بوده است. بهمين دليل وقتي مسيحيت شروع شد، از اين کشور با سرعت زيادي در تمام قسمتهاي جهان انتشار يافت.
1. اولين سوء تفاهم اين است که مسيحيت يک مذهب خارجي و مربوط به کشورهاي غربي است و هيچ ربطي با کشورهاي شرقي که داراي عقايد و رسوم مخصوص بخود ميباشند، ندارد. قسمتي از اين سوء تفاهم اين است که کشورهائيکه مسيحي خوانده ميشوند نمايندهي مسيحيت واقعي ميباشند.
اين مطالب نوشته شده نشان مي دهند حتي يك بار هم انجيل نخوانده اي و اين مطالب بسيار ناراحت كننده است كه شما به خود اجازه مي دهيد اين چنين غير منطقي اظهار نظر كنيد.
من راه زندگي و حيات هستم(مسيح)
معني اين حرف چيست؟