• وبلاگ : نقد و بررسي مسيحيت
  • يادداشت : نقد مسيحيت شماره 3
  • نظرات : 6 خصوصي ، 78 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     
    + davood 
    م
    + davood 
    م جواب
    + davood 
    بخش
    + davood 
    م
    + davood 
    م جواب
    + davood 

    بخش دوم جواب 4:

    پس توجه مي‌فرمائيد که قرباني شدن مسيح نقشه خدا براي رستگاري انسان بوده است. راه نجات بشر گناهکار همين بود. متوجه مي‌شويم که قرباني شدن مسيح تکميل تمام مراسم مربوط به قربانيهاي قبل از وي بوده است. در ميان بني اسرائيل قربانيها پيوسته تکرار مي‌شدند ولي قرباني مسيح براي يکبار کافي بود. ساير قربانيها با زور انجام مي‌شدند ولي مسيح با ميل خود قرباني شد. ساير قربانيها از حيوانات بودند ولي قرباني مسيح قرباني الهي بود. عيسي مسيح، خداي مجسم شده بود که در بالاي صليب جان داد. بعبارت ديگر خدا مجازات گناه بشر را بر خود گرفت و بهمين دليل اين قرباني کاملاً کافي بود. اين عاليترين درجه اخلاق و نهايت لطف و فداکاري الهي است. "خدا در مسيح بود و جهان را با خود مصالحه مي‌داد".

    مسيح حاضر شد که بدترين و رنج‌آورترين نوع مرگ را که صليب بود بپذيريد و حتي بقدري خوار‌شد که در ميان دو دزد مصلوب گرديد و اين امر نشان مي‌دهد که براي نجات بشر تا چه حد حاضر به فداکاري بود و در بالاي صليب نيز براي نجات دزدهائي که با او مصلوب شده بودند فکر مي‌کرد. خدا فداکاري مسيح را که در مصلوب شدن وي عملي گرديد قبول کرد و با زنده کردن مسيح تائيد نمود که قرباني مسيح پذيرفته شده است. البته قيام يا رستاخيز مسيح موضوع مفصل ديگري است که در اينجا از آن بحث نمي‌کنيم.

    بکي از دستورات مسيح به شاگردان اين بود که مرگ او را بخاطر داشته باشند. ميليونها نفر در طول تاريخ و در سرتاسر جهان مرگ گرانبهاي او را به ياد مي‌آورند. تمام مسيحيان با اجراي مراسم عشاء رباني مرتباً به ياد مرگ نجاتبخش مسيح هستند. اين امر تا مراجعت مسيح قسمت اصلي و هسنه مرکزي عبادت مسيحي را تشکيل مي‌دهد. کلام خدا مي‌فرمايد: "ذکر صليب براي هالکان حماقت است لکن براي ما که ناجيان هستيم قوت خداست".

    + davood 
    بخش دوم جواب 3:

    جا دارد که در اينجا به يک نکته مهم اشاره نمائيم. در قسمت قبل ذکر شد که پسر از ازل يکي از سه اقنوم الهي است و اصطلاح پسر خدا قرنها قبل از تولد مسيح توسط پيامبران براي او بکار برده شده است. مثلاً در مزمور دوم مي‌خوانيم که پدر خطاب به پسر مي‌گويد "تو پسر من هستي". اين موضوع نشان مي‌دهد که از ازل روابطي بين سه اقنوم الهي وجود داشته است. کتاب مقدس مي‌فرمايد "خدا محبت است" (اول يوحنا 16:4) و لازم است خدا بتواند محبت خود را ابراز نمايد. محبت بدون وجود محبوب غير قابل تصور است. اين محبوب که پسر خداست از ازل وجود داشته و يکي از سه اقنوم خدا مي‌باشد و همين پسر ازلي خدا مجسم گرديد و از مريم باکره متولد شد.

    رابطه‌‌اي که بين پدر و پسر جسماني در اين جهان وجود دارد بهيچ وجه کامل نيست بلکه نمونه بسيار ضعيف و ناقصي است از رابطه پسري و پدري که در تثليث‌اقدس وجود دارد.

    + davood 

    4. چهارمين سوء تفاهم اين است که مصلوب و کشته شدن عيسي مسيح شايسته مقام او نيست و خدا بهيچوجه نخواهد گذاشت که مسيح با چنين وضع تأسف‌آوري کشته شود زيرا عقيده به بخشش گناهان بوسيله‌ي کشته شدن مسيح عقيده‌اي غلط و مخالف اخلاق است.

    جواب: اين ايرادات در قرن اول مسيحيت هم وجود داشته است و يونانيان عقيده به مصلوب شدن مسيح را نوعي حماقت مي‌دانستند و يهوديان از آن لغزش مي‌خوردند.

    يکي ازدلايل وجود اين ايرادات اين بود که اعدام بوسيله‌ي صليب در آن موقع خيلي وحشت‌آور بود. در ميان روميان صحبت درباره‌ي اين نوع مرگ پر شکنجه بر خلاف اصول ادب شمرده مي‌شد زيرا صليب يکي از ظالمانه‌ترين وسايل اعدام بود. بهمين دليل بود که وقتي مسيح درباره مصلوب شدن خود پيشگوئي فرمود، پطرس او را منع کرد (متي 16: 22 و 23).

    کشته ‌شدن مسيح بر روي صليب نه فقط در کتب تاريخي مذکور مي‌باشد، بلکه در عهد‌جديد مفصلاً درباره آن صحبت شده است. هر چند مسيح فقط شش ساعت بر بالاي صليب بود ولي قسمت مهمي از عهد‌جديد به بحث در اين مورد اختصاص داده شده و طرز دستگيري و محاکمه و مصلوب شدن و دفن و قيام او با تفصيل زياد و با ذکر جزئيات تشرح گرديده است.

    نکته تعجب‌آور اينست که عيسي مسيح بارها درباره مصلوب شدن خود سخن گفته است. مقصود خود را از آمدن به جهان با اين کلمات بيان فرمود "پسر انسان (يعني مسيح) نيز نيامده تا مخدوم شود بلکه تا خدمت کند و تا جان خود را فداي بسياري کند" (مرقس45:10). مسيح از اين نوع فرمايشات بارها فرموده است.

    قبل از اينکه بخواهيم معني واقعي صليب را درک کنيم لازم است باين نکته توجه نمائيم که فداکاراي و جانبازي، اصلي است که مورد قبول و احترام تمام بزرگان مي‌باشد. ما به تمام کسانيکه در راه هدفها و ايمان و اعتقادات خود از بذل جان خودداري نکرده‌اند احترام مي‌گذاريم و تمام شهيدان راه حق و حقيقت را تمجيد مي‌نمائيم. در تاريخ بشر عده زيادي وجود داشته‌اند که جان خود را براي ديگران فدا کرده‌اند. چند سال پيش در آلمان براي کشيشي که به‌جاي يکنفر محکوم به اعدام، داوطلبانه جان خود را در زمان نازيها فدا کرد مراسم احترام بعد از مرگ اجرا شد. چون اين شخص محکوم به اعدام داراي فرزنداني بود، کشيش حاضر شد که به خاطر فرزندان و براي اينکه آنها بي‌پدر نمانند کشته شود. در ميان مادران عده زيادي بوده‌اند که جان خود را براي فرزندانشان فدا کرده‌اند. حتي در عالم نباتات هم، دانه در زمين از بين مي‌رود تا گياه تازه‌اي بوجود آيد. حيوانات هم در مقابل خطراتي که براي بچه‌هاي آنها وجود دارد تا پاي جان فداکاري مي‌کنند.

    بشر براي ادامه حيات خود حيوانات را ذبح مي‌نمايد و به عنوان خوراک از آنها استفاده مي‌نمايد. اين قربانيها هر چند هم به اجبار عملي مي‌شود ولي باعث بقاي عمر بشر است. به نسبت زيادتري زندگي ما مديون کساني است که براي ما فداکاري مي‌کنند. ما بميزان بسيار زيادي مديون والدين و معلمين و پيشوايان روحاني هستيم. عقيده مسيحيان اينست که قرباني مسيح بزرگترين فداکاريهاست. اين موضوع نه فقط شرم‌آور نيست بلکه عاليترين کار اوست و اين فداکاري مسيح باعث شده است که او بتواند بر شرارت غالب شود. پيام فداکاري مسيح باعث شده که در بيشتر جوامع بشري عده‌ زيادي از او الهام يابند و براي اصلاحات اجتماعي تلاش‌هاي فراوان نمايند.

    آيا اين موضوع با صفات الهي رابطه‌اي دارد؟ آيا خدا به قرباني‌شدن مسيح احتياجي دارد؟ مگر خدا نمي‌تواند در صورتيکه بخواهد بدون قرباني، تمام مردم را ببخشد؟ توجه به مطالب زير نشان خواهد داد که خدا از همان ابتدا طبق اصولي که شرح داديم مشغول کار بوده است.

    در عهد عتيق کتاب لاويان (سومين کتاب تورات) مقررات دقيقي در مورد قرباني کردن وجود دارد که حضرت ‌موسي با الهام الهي ثبت کرده است. در ميان قوم اسرائيل قربانيهاي مختلفي براي آمرزش گناهان و مصالحه با خدا و يا تقديس وجود داشت و قوانين زيادي براي اصلاح خطايا ديده مي‌شد و در کتاب مقدس اشارات زيادي در اين مورد وجود دارد. فلسفه تمام اين قربانيها اينست که فقط با ريخته‌شدن خون، آمرزش گناهان امکان پذير مي‌باشد و حيواني که قرباني مي‌شد بجاي شخص گناهکار جان خود را فدا مي‌کرد. معهذا يهوديان مؤمن متوجه بودند که اين قربانيها علامت و نشانه‌اي است از يک قرباني بزرگ و مهم که در آينده انجام خواهد شد. حضرت داوود در حاليکه براي گناهان خود مي‌گريست چنين فرمود"زيرا قرباني را دوست نداشتي و الا مي‌دادم" و سپس اضافه مي‌کند "قربانيهاي خدا روح شکسته است. خدايا دل شکسته و کوبيده را خوار نخواهي شمرد". فرمايشات حضرت داوود انعکاسي است از عقايد ايمانداران واقعي اسرائيل که متوجه شده بودند قرباني حيوانات نشانه‌ايست از يک قرباني عظيم الهي که توسط خدا آماده شده است.

    + davood 

    بخش

    + davood 
    جواب
    + davood 

    بخش دوم

    + davood 

    3. سومين سوء تفاهمي که براي عده زيادي پيش آمده است اينست که اصطلاح "پسر خدا" که براي عيسي مسيح بکار مي‌رود معني جسماني دارد باين معني که خدا زن گرفته و داراي پسري شده است.

    جواب: نظير اين عقيده غلط را مي‌توان در بت‌پرستان قبل از مسيحيت پيدا کرد که طبق آن خدايان ازدواج مي‌کردند و داراي فرزند مي‌شدند. افسانه‌هاي هند و يونان باستان شامل چنين مطالبي است. واضح است که چنين عقايدي بهيچوجه با اصول خدا‌پرستي واقعي مطابقت ندارد و در کتاب‌مقدس و اصول عقايد مسيحي ديده نمي‌شود. جاي تعجب نيست که اشخاص خدا‌پرست چنين عقايدي را مورد تحقير و تمسخر قرار مي‌دهند.

    نکته مهمي که بايد در نظر داشت اين است که اصطلاح " پسرخدا" بودن مسيح بهيچوجه جنبه جسماني و جنسي ندارد. در مکالمات روزمره هم گاهي چنين اصطلاحاتي بکار مي‌بريم. مثلاً وقتي مي‌گوئيم فلاني "ابن‌الوقت" است منظورمان اين نيست که او حتماً پسر وقت است، باين معني که "وقت" با زني ازدواج کرده و داراي فرزندي شده است. يا وقتي مي‌گوئيم فلاني " پدر دروغگوها" است مقصودمان اين نيست که او با زني ازدواج کرده و داراي فرزنداني شده که همه دروغگو هستند. پس چرا در مورد مسيح اين سوء‌تفاهم پيش آمده است که مقصود مسيحيان اينست که خدا زني اختيار کرده و مسيح پسر اوست؟ اين سوء‌ تفاهم را بايد رفع کرد زيرا باعث شده است که عده زيادي از توجه کردن به انجيل روگردان باشند.

    بدون شک تولد عيسي مسيح از عجيب‌ترين وقايع جهان است زيرا او بدون اينکه پدر جسماني داشته باشد از مريم باکره متولد شد و مسلمين نيز او را عيسي‌بن‌مريم مي‌خوانند. تولد مسيح از باکره حتي در قسمتهاي اول تورات بطرز عجيبي پيشگوئي شده است و در همان ابتداء که انسان بر اثر وسوسه شيطان به گناه گرفتار شد، خدا خطاب به شيطان نموده چنين مي‌فرمايد: "عداوت در ميان تو و زن و در ميان تو و ذريت وي مي‌گذارم او سر تو را خواهد کوبيد و تو پاشنه‌ي وي را خواهي کوبيد". اصطلاح "ذريت نسل زن" بسيار جالب توجه است. اشعياء نبي اين موضوع را تائيد مي‌کند و مي‌فرمايد: "اينک باکره حامله شده پسري خواهد زائيد". متي در انجيل خود تولد مسيح را بطرز جالبي تشريح مي‌کند (متي 1: 16-25) و نشان مي‌دهد که چگونه پيشگوئيهاي پيامبران در تولد مسيح از باکره انجام گرديده است. نجات دهنده عالم مي‌فرمايد: "بدني براي من مهيا ساختي (عبرانيان 5:10).

    تمام جهانيان براي شخصيت و تعاليم عيسي مسيح اهميت و احترام فراواني قائل هستند. عده‌اي او را "پيامبر معصوم" مي‌خوانند و بديهي است که او واقعاً معصوم و پاک و بدون گناه بود. البته مسيح پاک و بي گناه بود، ولي چنانکه خواهيم ديد شخصيت او خيلي بالاتر از اينها مي‌باشد. در انجيل لوقا درباره طرز حامله شدن مريم چنين مي‌خوانيم که وقتي فرشته به او خبر داد بزودي حامله خواهد شد "مريم به فرشته گفت: اين چگونه ممکن است؟ من با هيچ مردي رابطه نداشته‌ام. فرشته به او پاسخ داد: روح‌القدس بر تو خواهد آمد و قدرت خداي متعال بر تو سايه خواهد افکند و به اين سبب آن نوزاد مقدس، پسر خدا ناميده خواهد شد" (لوقا 1: 34 و 35).

    ممکن است براي عده‌اي اين سؤال پيش بيايد که چرا مسيحيان اين لقب "پسر خدا" را تغيير نمي‌دهند تا اين همه باعث سوء تفاهم نشود؟ آيا نمي‌توان براي مسيح لقب ديگري بکار برد که کمتر ايجاد ناراحتي کند؟ البته مسيح لقبهاي ديگري مانند "کلمه خدا" نيز دارد ولي در عين حال بايد بدانيم که ما حق نداريم کلمه "پسر خدا" را که در کلام خدا ذکر گرديده است به ميل و سليقه خود تغيير دهيم. حالا کمي به اين موضوع توجه کنيم که چرا اين اصطلاح در کلام خدا بکار برده شده است. اولين دليل اينست که اين اصطلاح نشان مي‌دهد که عيسي مسيح مي‌تواند واقعاً ذات و ماهيت خدا را براي بشر ظاهر سازد و مظهر کامل و تجلي بخش او باشد. "خدا را هرگز کسي نديده است. پسر يگانه‌اي که در آغوش پدر است همان او را ظاهر کرد" (يوحنا 1: 18). فقط پسر خدا مي‌تواند خصوصيات و صفات پدر واقعي پدر آسماني را به بشر نشان دهد. در عبرانيان فصل اول آيات 1 تا 3 مي‌خوانيم که عيسي مسيح پسر خدا و فروغ جلال و خاتم جوهر الهي است. بعيقده مسيحيان بدون شناسائي پسر، يعني عيسي مسيح، امکان ندارد بتوانيم خدا را واقعاً بشناسيم.

    + davood 
    foa
    + davood 
    + davood 
     <      1   2   3   4   5    >>    >