• وبلاگ : نقد و بررسي مسيحيت
  • يادداشت : نقد مسيحيت شماره 1
  • نظرات : 2 خصوصي ، 44 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ناصر 

    فدي? مسيح - طريق رستگاري الهي

    «خدا جهانرا اينقدر محبّت نمود که پسر يگان? خود را داد تا هر که بر او ايمان آورد هلاک نگردد بلکه حيات جاوداني يابد.» - يوحنّا ?:??.

    فرض کن به چنان بيماري مهلکي مبتلا شده باشي که راهي جز عمل جراحي وجود نداشته باشد. وقتي خبردار ميشوي که هزين? اين عمل بقدري سنگين است که نه تنها بودج? خودت بلکه حتي مجموع داراييهاي خويشان و آشنايانت نيز کفاف مخارج آنرا نخواهد داد، چه حالي ميشوي؟ شکي نيست که قرار گرفتن در چنين بن بستي بسيار يأس آور است!

    نسل بشر نيز در چنين بن بستي قرار گرفت. ببينيم به چه صورت؟ والدين نخستين ما، يعني آدم و حَوّا، کامل آفريده شده بودند. (تثنيه ??:?) چشم انداز زندگي ابدي پيش رويشان بود و مي بايست اين مقصود خدا را جام? عمل مي‌پوشاندند که گفته بود: «بارور و کثير شويد و زمين را پر سازيد و در آن تسلّط نماييد.» (پيدايش ?:??) امّا، آدم و حوّا راه عصيان و نافرماني را پيش گرفتند. (پيدايش ?:?-?) نافرماني ايشان گناه را نه تنها بر آن دو، بلکه بر فرزندان آيند? آنان نيز طاري ساخت. همانطور که ايوب وفادار بعدها گفت: «کيست که چيز طاهر را از چيز نجس بيرون آورد؟ هيچکس نيست.» - ايّوب ??:?.

    هم? ما به بيماري مهلک گناه مبتلا شده ايم، چون همانطور که کتاب مقدّس ميگويد: (همه گناه کرده ايم.) آخر و عاقبت اين بيماري به مرگ منجر ميشود، زيرا «مزد گناه موت است.» (روميان ?:??؛ ?:??) کسي نيست که در مقابل اين بيماري مهلک مصونيّت داشته باشد؛ همگي گناه ميکنيم و همگي از آن مي ميريم. اين بيماري با ما نوادگان آدم متولد ميشود. (مزمور ??:?) پولس در اين مقوله نوشت: «همچنان که بوساطت يک آدم گناه داخل جهان گرديد و به گناه موت؛ و به اينگونه موت بر هم? مردم طاري گشت، از آنجا که همه گناه کردند.» (روميان ?:??) با اينحال، ابتلا به گناه بدين معنا نيست که اميدي براي نجات و رستگاري ما وجود ندارد.

    از ميان رفتن گناه و مرگ

    چه چيزي ميتواند گناه و پيامد آن، يعني مرگ را از بين ببرد؟ آنچه مسلم است، اينکار از عهد? هيچ انساني ساخته نيست. مزمورنويس اين مرثيه را سرائيد: «فدي? جان انسان بسيار گرانبهاست و کسي قادر به پرداخت آن نيست. هيچکس نميتواند مانع مرگ انسان شود و به او زندگي جاويد عطا کند.» (مزمور ??:?، ? ، ترجم? تفسيري) البته ما با رژيمهاي غذايي ويژه و مراقبتهاي پزشکي ممکن است بتوانيم چند سالي به طول عمر خود بيفزاييم، ليکن هيچيک از ما قادر نيست از گناهي که به ارث برده است خلاصي يابد. هيچيک از ما نميتواند روند پيري را معکوس کند، يا بدن خود را به وضعيت کاملي برگرداند که در آغاز مد نظر خدا بود. پولس مسلماً مبالغه نميکرد وقتي نوشت، به دليل گناه آدم بود که خلقت بشر «مطيع بطالت شد» - يا بر طبق «کتاب مقدس اورشليم» (انگل.) گناه آدم «مانع شد که مقصود خدا به اجرا درآيد.» (روميان ?:??) خوشبختانه آفريدگار بزرگ، ما را به حال خود رها نکرد. وي تدارکي ديد تا گناه و مرگ براي هميشه از ميان برداشته شوند. ببينيم به چه شکل.

    يَهُوَه «عدالت و انصاف را دوست ميدارد.» (مزمور ??:?) عدالت متوازن و معقول يَهُوَه بوضوح در شريعت که به اسرائيليان داد مشهود ميباشد. براي مثال، در اين قوانين آمده است که (جان بايد به عوض جان داده شود.) به عبارت ديگر، چنانچه اسرائيليي مرتکب قتل ميشد، زندگي خود او بايد بعنوان خون بها به عوض زندگيي که از ميان رفته بود داده ميشد. (خروج ??:??؛ اعداد ??:??) به اين ترتيب دو کف? ترازوي عدالت الهي متوازن ميگشت. - با خروج ??:?? مقايسه شود.