ابتدا اجازه بدهيد که ببينيم يکتا بودن به چه معنا است؟ هنگاميکه شما در مورد يگانگي و يکتا بودن فردي و يا شخصي ميشنويد در وهله اول چه برداشت ميکنيد. بطور نمونه اگر بگويند آقاي محمود خان يکتا است. آيا شما تصور کنيد که محمود يکي است بمعني اينکه او تنها يک تکه گوشت است بدون هيچ تقسيم بندي و اعضاي مختلف در خود. آيا شما مي انديشيد که محمود همانند يک توپ ميباشد که بتوسط سطحي از خارج پوشيده شده است. قطعا هيچ فردي اينگونه فکر نميکند. چون همه ميدانند که محمود از اعضا و جوارح مختلف تشکيل شده است. به کلامي ديگر محمود داراي روح، جسم و جان ميباشد و در صورت عدم وجود يکي از اين جز ها محمودي وجود نخواهد داشت. حال اگر اين را ما مي پذيريم چگونه ميتوان باور داشت که خدايي که تمام کائنات و کهکشانها را بوجود آورده تنها يک جز ميباشد و باوري غير از آن غير منطقي و خلاف منطق است يکتايي و يگانگي بمعني يک اراده و هويت واحد است. يکتايي يعني اينکه تمامي اندامها و اعضا در يک مسير و در جهت تحقق يک هدف فعاليت ميکنند. امري که در مورد خدا هم صادق است. بدين شکل ميتوان ديد که يکتا بودن بمعني يک بودن از لحاظ رياضي نيست بلکه يکتايي بمفوم يک ذات و جوهر است که همتايي ندارد
اساسا آيا ما قادريم تا خالق خود را بتوسط ادراک خود بشناسيم؟ اطلاعات ميتوانند روشن کننده حقيقت درمورد خدا باشند اما هرگز نميتوانند ذات متعالي خدا را براي ما با دقت علمي تجزيه و تحليل کند. اجازه دهيد تا با آوردن مثال ديگري اين قسمت را ادامه دهم. آيا يک پشه ميتواند به وجود انسان آگاهي و علم پيدا کند و آنرا براي سائرين در گروه خود مورد بررسي و تشريح قرار دهد. مسلما نه، در مورد خدا هم همينطور است ما انسانها نميتوانيم با ذهن و درک خود خداي متعالي را مورد بررسي و تشريح قرار دهيم. اما اين خالق ميتواند خود را بر ما آشکار کند و در حد فهم و درک ما با ما ارتباط بر قرار نمايد و خود را بما بشناساند. همانطور که ما وقتيکه بخواهيم موضوعي را براي فرزند کوچک خود تشريح کنيم سعي ميکنيم آن موضوع را در حد توان و درک او با او درميان باگذاريم. يعني از کلمات و مفاهيمي استفاده کنيم که براي او آشناست. ممکن است آنچه که ما به فرزند خود ميگوييم تمامي آن حقيقت نباشد که ما ميدانيم ولي ما ميتوانيم قسمتي ازاين حقيقت را به او ارائه بدهيم تا زمانيکه او بزرگتر شده و اين موضوع را بهتر بفهمد. همچنين در مورد رابطه خدا با ما او نيز او سعي نموده تا حقيقت وجود خود را در حد در ک و فهم ما به ما ارائه دهد. اما پس از شناخت او و داشتن رابطه با او ست که ميتوان در شناخت او رشد کرد و او را بهتر شناخت
آگر خدا واحد است پس تثليث به چه معني است؟ کلمه تثليث مترادف يوناني واژه اي است که براي اولين بار بتوسط اسقف تئوفيلس يکي از رهبراي اوليه کليسا بکار برده شد. هدف او از بکاربردن اين واژه معرفي خدايي واحد بود که داراي ذات و جوهري يگانه ميباشد. ذاتي که در خود سه اقنوم يا سه جز متفاوت دارد. تئوفيلس اين تعريف را براي فيلسوفان بت پرست زمان خود بکار برد تا خداي حقيقي را به آنها معرفي کند. بهمين دليل اين کلمه از زمان ببعد معرف خداي مسيحيت شد کتاب مقدس بروشني اعلام ميدارد که خدا يکتا است و شريک و همتايي ندارد. عيسي مسيح نيز در انجيل مرقس فصل دوازدهم آيه 29 اينگونه اعلام داشت که خداوند خداي ما خداوند واحد است