بخش دوم جواب 4:
پس توجه ميفرمائيد که قرباني شدن مسيح نقشه خدا براي رستگاري انسان بوده است. راه نجات بشر گناهکار همين بود. متوجه ميشويم که قرباني شدن مسيح تکميل تمام مراسم مربوط به قربانيهاي قبل از وي بوده است. در ميان بني اسرائيل قربانيها پيوسته تکرار ميشدند ولي قرباني مسيح براي يکبار کافي بود. ساير قربانيها با زور انجام ميشدند ولي مسيح با ميل خود قرباني شد. ساير قربانيها از حيوانات بودند ولي قرباني مسيح قرباني الهي بود. عيسي مسيح، خداي مجسم شده بود که در بالاي صليب جان داد. بعبارت ديگر خدا مجازات گناه بشر را بر خود گرفت و بهمين دليل اين قرباني کاملاً کافي بود. اين عاليترين درجه اخلاق و نهايت لطف و فداکاري الهي است. "خدا در مسيح بود و جهان را با خود مصالحه ميداد".
مسيح حاضر شد که بدترين و رنجآورترين نوع مرگ را که صليب بود بپذيريد و حتي بقدري خوارشد که در ميان دو دزد مصلوب گرديد و اين امر نشان ميدهد که براي نجات بشر تا چه حد حاضر به فداکاري بود و در بالاي صليب نيز براي نجات دزدهائي که با او مصلوب شده بودند فکر ميکرد. خدا فداکاري مسيح را که در مصلوب شدن وي عملي گرديد قبول کرد و با زنده کردن مسيح تائيد نمود که قرباني مسيح پذيرفته شده است. البته قيام يا رستاخيز مسيح موضوع مفصل ديگري است که در اينجا از آن بحث نميکنيم.
بکي از دستورات مسيح به شاگردان اين بود که مرگ او را بخاطر داشته باشند. ميليونها نفر در طول تاريخ و در سرتاسر جهان مرگ گرانبهاي او را به ياد ميآورند. تمام مسيحيان با اجراي مراسم عشاء رباني مرتباً به ياد مرگ نجاتبخش مسيح هستند. اين امر تا مراجعت مسيح قسمت اصلي و هسنه مرکزي عبادت مسيحي را تشکيل ميدهد. کلام خدا ميفرمايد: "ذکر صليب براي هالکان حماقت است لکن براي ما که ناجيان هستيم قوت خداست".